‍ در کشتارگاه کرونا

پشت این پرده، نوجوانی خوابیده که فقط گاهی که کیسه‌ی اشک چشمانش خشک می‌شود، گریه نمی‌کند. نیمی از ریه‌اش درگیر است و به سختی، اکسیژن خونش را حوالی نود درصد نگه داشته‌اند. خودش و مادرش در یک روز بستری شدند، در حالی که پدرش را پنج روز قبل، به همین دلیل از دست داده بود. سه روز پس از بستری، چنان بی‌قرار شنیدن صدای مادرش بود که نتوانستند خبر مرگ مادرش را از او پنهان کنند. تنها خواهرش هم در بیمارستان دیگری بستری‌ست و ظاهرا بدحال. چشم به ملحفه‌ی خیس دوخته بود و گفت در همین دو هفته، هفت تن از بستگان‌شان فوت شده‌اند؛ و پسرخاله‌اش که جای برادر نداشته‌اش بود. همکارم گفت که در همین دو روز، دو خواهر و برادر نیز، که کنار هم بستری بودند، جان سپردند. و مادر و دختری هم در بخش ویژه‌ی بالا. 


تراژدی تقدیر به شوکران بدل شده است. در کشتارگاه کرونای دلتا گیر افتاده‌ایم و به نظر می‌رسد آمار کشته‌ها، بیش از آن است که اعلام می‌شود. ازدحام جسدها در بهشت‌زهرا، تفسیر بیداد است. سه تخت خالی‌شده‌ی دیشبِ ما، به فاصله‌ی سه ساعت، به دلیل مرگ بیماران بستری بود و بدحال‌های دیگری جای رفته‌ها خوابیدند. وزیر بهداشت در آخرین روز مسئولیت خود، تمنا کرده که کشور را دوهفته تعطیل کنند و از نیروهای نظامی کمک بگیرند؛ «شاید» به فاجعه‌ی بزرگ‌تر منتهی نشویم. 


در بدترین پیک، عملا کنترل اوضاع از دست همه خارج شده و به کوتاه آمدن ویروس دل خوش کرده‌اند. نیازمندان آی‌سی‌یو به مراتب بیش از گذشته‌اند و کمبود تخت، ملموس‌تر و تلخ‌تر شده.‌


مردمِ خسته و خشمگین از کوتاهی مسئولین در تامین واکسن، انگار با خودشان لج کرده‌اند و حاضر به رعایت درست پروتکل‌ها نیستند. فضای انتزاعی غریبی شده است. شبیه مردمان مسخ‌شده‌ای شده‌ایم که به مرگ عادت کرده‌اند. و حتی برای ابتلا و مرگ خود نیز آماده‌اند. گویی به جای آن‌هایی که در واکسیناسیون کم‌کاری کرده‌اند، خود را مجازات‌ می‌کنند. 


دیگر کار از هشدار هم گذشته است و چشم به سرنوشت و احتمالات دوخته‌ایم. احساس می‌کنم تصادفی زنده‌ایم و با بی‌خیالی، روی میدان مین راه می‌رویم.

دیشب، پرستاری در گوشه‌ی راهرو به تختی خیره شده بود که روی جسمی بی‌جان، ملحفه‌ی سفید کشیده بودند. پلک نمی‌زد، شبیه کسی که در دل یک ‌کابوس بی‌پنجره، اسیر شده است و راهی برای گریز ندارد. فکر کردم نسبتی با او دارد. گفت: «نمی‌شناختم‌اش. یک هفته قبل مادر شده بود. انگشتانم را فشار می‌داد و التماس می‌کرد که زنده بماند. و مدام می‌گفت بچه‌م چی می‌شه پس؟! بچه‌م!».


نوشتده  دکتر مصطفی جلالی فخر

برای آینده 1

باید برای تو که از آینده ای دور داری این نوشته ها را می خوانی بنویسم. شاید اگر گذشتگانی بودند که برای ما می نوشتند در دامی که اکنون گرفتار آن هستیم نبودیم.

امروز 13 مرداد 1400 شمسی در ایران است. خلاصه وضعیت این است که جهان با دردی عجیب گرفتار شده است و اینجا که من زندگی می کنم زخمی تر از دیگر جاهای جهان است.

بیماری کرونا از یک روز مثل تمام روزهای دیگر در اسفند سال 98 اعلام عمومی شد. ما که آن موقع در دنیای خبر بودیم فکر کردیم حتما مثل یک ویروس آنفلوآنزای انواع جدید است و می آید و می رود و ما را تنها می گذارد. دست به تلفن و صفحه کلید شدیم تا اولین رسانه ای باشیم که این خبر را به مردممان مخابره می کنیم . 

پیگیری اولیه من با یکی از کارشناسان بیماریهای نوپدید وزارت بهداشت بود. امیدوارم کرد به اینکه به هر حال مشابه  این بیماری در کشور وجود داشته و قبلا مقابله شده و آمادگی داریم. اما ته صدایش حس می کردم می خواهد بگوید خودتان را برای تغییر آماده کنید . زندگی دنیا به قبل و بعد از کرونا تقسیم خواهد شد . و همین طور هم شد.


در این عکس ها منم که لباس محافظ پوشیده ام که از گزند این بیماری در امان باشم غافل از آنکه این بیماری را هیچ مانعی نمی تواند مهار کند 

در بازدید از آسایشگاه سالمندان کهریزک بخش کرونایی ها - فارغ از دنیا در حال تهیه گزارش 





مشفقانه با شورای ائتلاف نیروهای انقلاب/ چگونه یک فرآیند معیوب اهداف خوب را به حاشیه می برد؟

60b1cc5ea6e09_2021-05-29_09-38

صحنه های ناراحت کننده از تلاشهای مفرط برخی افراد برای حضور یافتن در لیست نهایی شورای ائتلاف، بیشتر ناظران دلسوز را نگران می کند که مبادا به بهانه خدمت، ادبیات لابی گری در بین نیروهای انقلاب نیز متداول شود.

روز چهارشنبه اسامی ۸۴ نفر از کاندیداهای شورای شهر در فرایندی بر پایه نظرسنجی از حدود ۹۰ هزار نفر نیروهای محلی جریان انقلاب در شهر تهران معرفی شد و اعلام شد که لیست نهایی برای انتخابات ۱۴۰۰ از میان این افراد انتخاب خواهد شد.
در بین اسامی چهره های ارزشمند و متعهدی به چشم می خورد که حضورشان قطعا برای ایجاد تحول در مدیریت شهری موثر خواهد بود اما این نوشتار ضمن احترام به این افراد و نیز دلسوزان جبهه انقلاب تلاش دارد به نکته ای توجه دهد که به نظر می رسد از آن غفلت شده است.
شورای ائتلاف با هدف ایجاد وحدت بین نیروهای انقلاب و پرهیز از تفرقه، جوانگرایی و نیز مشارکت دادن مردم و بدنه جریان انقلاب برای نهایی کردن لیست نهایی، سامانه ای را طراحی کرده که افراد امکان ثبت نام برای کاندیداتوری و نظرسنجی از نمایندگان محلی نیروهای انقلاب را داشته باشند.
تا اینجای کار همه چیز روی کاغذ درست طراحی شده اما معیوب گذاشتن این فرآیند منجر به آن شده است که به ویژه در بین برخی جوانترها رقابتی برای زد و بند سیاسی و لابی هایی برای کسب قدرت ایجاد شود که می تواند سرآغازی برای انحراف بهترین جوانان این مرز و بوم باشد.
گویی ریش سفیدان جریان انقلاب فراموش کرده اند که جنبه های تربیتی و الگوسازی را باید مد نظر قرار داده و دائما متذکر شوند. صحنه های ناراحت کننده از تلاشهای مفرط  برخی افراد برای حضور یافتن در لیست نهایی، بیشتر ناظران دلسوز را نگران می کند که مبادا به بهانه خدمت، ادبیات لابی گری  در بین نیروهای انقلاب نیز متداول شود.
موضوعی که متاسفانه در شیوه تعیین لیست انتخابات مجلس قبل نیز به چشم می خورد اما با گسترش آن در این دوره، می تواند به رویه‌ای نامبارک تبدیل شود.
بدیهی است که در چنین شرایطی بسیار از افراد شایسته و انقلابی، اعلام کاندیداتوری و لابی برای حضور در لیست را دون شان و عملی غیر اخلاقی بر می شمرند و بدین ترتیب مردم و جبهه انقلاب از حضور آنها محروم می شود.

البته مسلما با معیارهای انتخاب لیست نهایی اجازه ورود افراد نامناسب به لیست نهایی ممکن نخواهد شد اما تکلیف چند هزار جوانی که برای کسب قدرت در این فرآیند معیوب به دنبال ارائه خود و مشغول زد و بندهای ناصواب می شوند چه خواهد شد؟

این موضوع می تواند آینده سیاسی جریان انقلاب را مورد مخاطره جدی قرار دهد.

شاید یکی از مهمترین شاخص ها در تشخیص افراد صالح،  بی رغبتی  به حضور در قدرت و کاندیداتوری باشد و باید با اصرارمعتمدین، افراد صاحب صلاحیت را دعوت نمود و قانع کرد تا در فرآیند انتخابات حاضر شوند نه آنکه هر فردی که میل بیشتری برای تصاحب مناصب دنیایی داشت میدان دار شود!

به نظر می رسد به این موضوع دقت کافی نشده و تبعات آن سنجیده نشده است و عملا میدانی طراحی شده  که در شروع آن همه یاد می گیرند که حل هر مسأله ای با زد و بند و لابی ممکن است  و این سرآغازی بر فساد سیاسی و اقتصادی خواهد بود.

امروز بیش از هر زمان دیگری جریان انقلاب به موازات جوان گرایی نیازمند آموزش عملی اخلاق توسط بزرگان و دلسوزان انقلابی به فعالان عرصه های سیاسی و اجتماعی به ویژه جوانان را دارد.

ایران قوی نتیجه قطعی مقاومت خواهد بود



ایران قوی نتیجه قطعی مقاومت خواهد بود

این نکته باید مدام در ذهن و زبان ما بررسی و تکرار شود که برای غلبه بر سختی ها و فشارها باید قوی شد و در یک ارتباط دوسویه ایران قوی نتیجه قطعی مقاومت است.

به گزارش شبکه خبری تهران نیوز، رضا رضوی در یادداشتی نوشت:سالهای سال است که حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی فشارهای زیادی از ابعاد مختلف به کشور ما وارد می شود. این فشارها گاهی از روی غرض ورزی بوده و گاهی با چشم داشت به منابع طبیعی کشورمان اما هیچ دوره ای به اندازه این چهل و دوسال گذشته، این کشور تحت فشارها با ابعاد گسترده بین المللی قرار نگرفته است. البته مشی مردم هم با تمام نسل های پیشین متفاوت شده و دیگر مانند نسل های گذشته در برابر فشارها سر خم نکرده و به شکست تن نداده اند بلکه با مقاومتی مثال زدنی در عین بروز انواع ناملایمات و سختی های ناشی از تحریم های سیاسی، اقتصادی و علمی و ... همچنان راه ایستادگی را در پیش گرفته و بر طی مسیر عزت و سربلندی پافشاری می کنند.

در این بین دستهایی از داخل کشور نیز با دولت های خارجی همدست شده و به عنوان نفوذی این کشورها در افزایش تاثیر فشارها همداستان آنانند. سلاح نفوذ برای شکست مقاومت ملی در برابر فشارهای خارجی شاید خطرناک ترین سلاحی باشد که بر علیه مردم ما به کار گرفته شود به این معنا که برابر فرمایش رهبر معظم انقلاب با نفوذ در مراکز حسّاس و تصمیم‌گیر و ایجاد تفرقه و تزلزل در عزم ملّی ملّتها و ایجاد بی‌اعتمادی میان ملّتها، میان ملّتها و دولتها، دستکاری در محاسبات تصمیم‌گیران و وانمود کردن اینکه حلّال مشکلات این است که زیر پرچم آمریکا بروید و تسلیم آمریکا بشوید و حرف آمریکا را قبول بکنید، هر چه او گفت عمل کنید و گوش کنید، این حلّال مشکلات است این ذهنیت را در افکار ملتها وارد کنند که مقاومت بی فایده است و باید دست از مقاومت برداشته شود تا باغ سبز موفقیت ملی نمایان شود. این دروغ بزرگ البته در طول تاریخ بسیار گفته شده و از ابتدای پیدایش بشر قدرتهای متخاصم بارها و بارها با فشار حداکثری از یک سو و از سوی دیگر با سست کردن اراده ملت های مقاوم سعی در فریب و در نهایت نابودی ملل داشته و دارند و اعقاب امروزی آن جنایتکاران تاریخی دست کمی از آنها نداشته و نخواهند داشت.

اما باید دانست و این آگاهی را  برای مقابله با این جریان نفوذ منتشر کرد که برای مقابله با فشارها نه راه سازش بلکه راه مقاومت جواب می گیرد. رجوع به تمام تجربیات قبلی، تشریح میدان مقابله و مقاومت فعلی و نتایج روشن آن از نمودهای تبیینی موفقیت در این مسیر است. این نکته باید مدام در ذهن و زبان ما بررسی و تکرار شود که برای غلبه بر سختی ها و فشارها باید قوی شد و در یک ارتباط دوسویه ایران قوی نتیجه قطعی مقاومت است.



https://www.tehrannews.ir/news/660900/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%82%D9%88%DB%8C-%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%AC%D9%87-%D9%82%D8%B7%D8%B9%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A8%D9%88%D8%AF

خیمه شب بازی

در خیمه شب بازی جمعی روی صحنه هستند و عده ای آن بالا دارند دست و پای این افراد روی صحنه را تکان می دهند. این بازی افراد روی صحنه هیچ منفعتی برایشان ندارد و حتی نعمت ظاهری زنده بودن را هم از آنها دریغ می کنند و آن که می رقصاند زنده است و حرکت می کند.

 داشتم فکر میکردم آیا ما هم عروسک خیمه شب بازی هستم یا بازیگردان این نمایش ها به شمار می آییم؟

این چند خط اگر نتواند گذشته و حال را تغیر دهد قطعا روی آینده تاثیر خواهد داشت و آن اینکه : 

باران خون و خنجر،گفتی و شد مکرر

شاعر خموش دیگر! (باران مگو،بباران!)

بهتر است ببارانم تا منتظر باران باشم یا ببارم شاید