بی بی دل بانو

هذیان باید

که بخوانمت !

تو را به تمام خواب های نا آرامم

دعوت می کنم

از هر جا

بی منت همه

 (( ناز))ها 

(( پام )) را

به دنیاهای

بی ساعت

بی تقویم

باز کن 

(( بی بی ))

بی بی دل بانو !

بی بازی ورق های نیم سوخته

بازی ام بده

مثل همین بازی من

(( با )) (( ذی)) شعور ترین

ورق سوخته های دلم

بیشتر

نوبتی هم که باشد

از این پنجره پرتابم کن

به بروبرگردها

بدوبایست ها

به خلسه تب و تشنج

ببرم بکش

آغوش تو

خامم

نه

خرابم

نه

خما

رم می کند .

۲۵/۱/۱۳۸۶

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.